"
next
Read Book فصلنامه اشارات - شماره 86
Book Index
Book Information


Favoured:
0

Download Book


Visit Home Page Book

فصلنامه اشارات - شماره 86

مشخصات کتاب

اشارات 86

عنوان و نام پدیدآور:اشارات[پیایند: مجله]

مشخصات نشر:قم؛ تهران؛ مشهد: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1384 -

فاصله انتشار:ماهانه

شاپا:1735-7403

شاپای اشتباه:1735-7402

یادداشت:این نشریه در بعضی از شماره ها با توجه به ایام خاص با عنوان "اشارات ایام" منتشر می شود.

یادداشت:صاحب امتیاز: اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه

مدیرمسئول: داوود رجبی نیا

سردبیر: علی حسینی ایمنی

مدیرمسئول دوره جدید: علیرضا رنجبر

عنوان دیگر:اشارات ایام

موضوع:ادبیات فارسی -- نشریات ادواری

ادبیات فارسی-- قرن14--نشریات ادواری

اسلام و ادبیات-- نشریات ادواری

شناسه افزوده:رجبی نیا، داود، 1347 -، مدیر مسئول

حسینی ایمنی، سیدعلی، 1351 -، سردبیر

شناسه افزوده:صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی

رده بندی کنگره:PIR4001

رده بندی د...:906205/0فا8

شماره کتابشناسی ملی:1304711

دسترسی و محل الکترونیکی:Esharat@IRIB.ir

زبان متن نوشتاری یا گفتاری و مانند آن:فارسی

ص: 1

زمزمه های آسمانی

پناهم باش!/عباس محمدی

هنوز پیشانی ام داغ است. من هنوز یک قطره تا بخار شدن فاصله دارم. هنوز تمام نشده ام.

اگرچه تمام جاده های پشت سرم را گم کرده ام؛ اما هنوز یقین دارم که راهی هست؛ همیشه راهی بوده. هنوز هیچ چیز به آخر نرسیده است؛ چون تو نمی خواهی. تا تو هستی، همه چیز هست. هرجا یاد تو باشد، بوی زندگی می دهد. همیشه در تاریک ترین لحظه ها، مرا به سمت نور هدایت کرده ای.

من سال هاست که در جاده های گمراهی، فراموش شده ام، بی تو خاموشی، چراغ خانه ام شده است. دست هایم را در مهی غلیظ گم کرده ام. پاهایم در گمراه ترین بیراهه ها جا مانده است. زبانم سال هاست لال واژه هایی رنگارنگند که هیچ راهی به دوستی تو نمی برند.

جاده های پیش رویم را مهی غلیظ لبریز کرده است. سال هاست که ایمانم در هاله ای از شک و تردید، یخ بسته است. تمام ساعت های عمرم بوی دلواپسی می دهد. از اولین دقیقه ای که به یاد دارم، بی تو به پایان رسیدم؛ اما همیشه تو با لطف بی پایانت آغازم کردی. تمام توبه های شکسته ام را پذیرفتی؛ گناه کردم، چشم پوشیدی؛ نخواندمت، صدایم زدی.

الهی! اگر گناه کردم، به امید مهربانی بی حد تو بوده. اگر اشتباه رفتم، چشم به دریای کرامتت داشتم. اگر تو نپذیری ام، کدام سو سر بچرخانم؟ دست هایم را به سوی تو بلند می کنم تا دستگیرم باشی. با یقین به چشم پوشی و خطاپذیری ات، جوانی کرده ام. امیدم تویی؛ اگر گاهی پای غفلتم می لغزد.

الهی! نیازمند توام؛ بی نیازم کن از غیر.

1 to 160